دیجیزا/ عشق مقوله ای است که کمابیش همه ما در زندگی خود با آن مواجه می شویم. تاکنون تعاریف زیادی در ادبیات و هنر در این رابطه ارائه شده است اما در این یادداشت قصد داریم به پدیده عشق از منظر علمی و از زاویه تکاملی بنگریم.
 از نظر علمی و در ابتدایی ترین سطح ، عشق ورزیدن راهکاری زیستی برای بقای انسان است. این پدیده هم از نظر فردی و هم اجتماعی دارای اهمیت بوده و شاید به همین دلیل است که انسانها موجوداتی اجتماعی بوده و برای انجام کارهای مختلف با یکدیگر همکاری می کنند.

میلیون ها سال است که انسان در طبیعت آموخته است که برای برای زنده ماندن ، کسب دانش و پرورش فرزندان به سایر انسان ها نیاز دارد. اما باید توجه داشت که همیشه این همکاری با همنوعان آسان نیست و به همین دلیل همزمان با خصایل اجتماعی ، انسان ها به تنهایی نیز فکر کرده در بسیاری از موارد نیازهای دیگران را در نظر نمی گیرند.
برای درک بهتر این موضوع بهتر است به شرایط انسان های اولیه پرداخته و نوع تعامل وی را با جهان اطرافش بررسی کنیم. زندگی گروهی به این معنی است که ما باید برای کسب منابع حیاتی مورد نیازمان با طبیعت رقابت کرده و باید حرکتهای خود را با هم نوعانمان هماهنگ کنیم.
این امر مستلزم داشتن نوعی سلسله مراتب است و به همین جهت انسان نیاز داشت که مطمئن شود کسی در گروه وی تقلب نکرده، دزدی و خیانت نمی کند و دروغ  نمی گوید.

 بنابراین ، در فرایند تکامل، برای اطمینان از همنوعان و سپس سرمایه گذاری در این روابط حیاتی، انسان درگیر پدیده ای به نام عشق شد که بر اساس آن قادر بود به یک یا چند نفر از همنوعان خود اعتماد کرده و این اعتماد فراتر از قراردادهای فیزیکی رایج در طبیعت باشد. 
در حقیقت انسان با اتکا به عشق توانست برای خود همسر برگزیده، فرزندانی را تحت حمایت خود قرار داده و در نتیجه جوامعی مبتنی بر ارتباطات خونی و قبیله که بی قید و شرط از یکدیگر حمایت می کردند، به وجود آورد.

آیا عشق فقط ترشح هورمون و مواد شیمیایی در بدن است؟
عشق را می توان نوعی رشوه دادن به طبیعت دانست که ما برای ایجاد و حفظ افرادی که دوستشان داریم مانند همسر، کودکان ، خانواده و دوستان، از آن استفاده می کنیم. به طور کلی انسان به نوعی تکامل یافته است که  برای زنده ماندن و تداوم ژن های خود به عشق نیاز دارد.

از منظر علوم تکاملی، عشق را می توان رشوه بیولوژیکی به صورت مجموعه ای از چهار ماده شیمیایی عصبی دانست که شامل اکسی توسین ، دوپامین ، سروتونین و بتا اندورفین می شوند.
اکسی توسین در  زندگی و بقای انسان بسیار مهم است زیرا این ماده با آرام کردن آمیگدال ، مرکز ترس مغز ، به شما اجازه می دهد با سایر انسان ها آشنا شده و به آن ها اعتماد کنید. دوپامین همیشه همزمان با اکسی توسین آزاد می شود. این ماده شیمیایی پاداش بدن شما است و هر زمان که از کاری لذت ببرید، دوپامین در بدنتان آزاد می شود. ترشح این ماده شما را قادر می سازد تا حقایق جدیدی را در مورد یک شخص جدید آموخته و به خاطر بسپارید.

گفتنی است کنترل تمامی این موارد از سیستم خودآگاه بدن شما خارج بوده و این مواد شیمیایی عمدتا در ناحیه لیمبیک یا  هسته ناخودآگاه مغز عمل می کنند. به همین دلیل است که جاذبه یا هوس در ابتدا یک احساس کاملاً غریزی و ناخودآگاه محسوب می شود. به گزارش دیجیزا، از سوی دیگر در طول فرایند علمی عاشق شدن، میزان هورمون  سروتونین برخلاف سایر مواد شیمیایی در شروع رابطه کاهش می یابد ، به همین دلیل ذهن شما تمایل دارد در مورد عشق جدید دائما فکر کرده و با آن درگیر باشد.

در نهایت،ما در بدنمان ماده شیمیایی دیگری به نام  بتا اندورفین داریم که نقش مهمی در عاشق شدن ایفا می کند. این هورمون عامل ایجاد بقا و به وجود آورنده عشق طولانی مدت است. انسان ها می توانند دهه ها با کسانی که دوست دارند در رابطه باشند و اکسی توسین ، آن قدر قوی نیست که بتواند عشق را در دراز مدت تقویت کند. علاوه بر این ، اکسی توسین بیشتر در مقادیر قابل توجهی تنها در شرایط مربوط به عشق جنسی و باروری آزاد می شود ، به این معنی که نمی تواند دوستی را تقویت کند پس ما برای یک پیوند انسانی کلیدی و حیاتی به اندروفین نیاز داریم تا عاشق وفاداری باقی بمانیم.
در این میان جالب است بدانیم که بتا اندورفین تاثیری مشابه ماده مخدر هروئین یا مورفین در مغز داشته و به همین اندازه نیز اعتیاد آور است. این ویژگی سبب می شود تا ما به افرادی که دوستشان داریم وفادار مانده و دقیقا بر همین اساس وقتی از عزیزانمان دور می شویم، احساس افسردگی کرده و با دیدن آن ها مجددا سرخوش می شویم.

از آنجا که ماده شیمیایی  بتا اندورفین عامل ایجاد عشق است ، نه هوس و از سوی دیگر هر دو این مواد در ناحیه ناخودآگاه و آگاه مغز ما (به ترتیب ناحیه لیمبیک و قشر) به کار گرفته می شوند، عشق می تواند با احساساتی دیگر مانند شهوت ، خشم یا لذت ترکیب شده و بر رفتار انسان تاثیر بگذارد. 
در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که عشق  به عنوان یک فرایند آگاهانه شامل تأمل ، اعتماد ، همدلی ، توجه و برنامه ریزی است که با کمک آن انسان قادر به بقا در طبیعت شده است.