دیجیزا/ با توجه به بالاتر رفتن میانگین نمرات آزمون‌های بهره هوشی در دهه‌های اخیر، این سؤال مطرح می‌شود که آیا هوش انسان‌ در حال افزایش است؟
از الگوریتم‌هایی که توابع پشت‌صحنه‌ی حساب‌های رسانه‌های اجتماعی ما را می‌سازند تا فناوری‌های ردیابی خواب در ساعت‌های هوشمند ما، جهان هرگز تا این حد ازنظر تکنولوژیکی پیشرفته و توسعه‌یافته نبوده است. به همین دلیل، تصور اینکه انسان‌ها طی هر نسل باهوش‌تر می‌شوند، آسان است؛ اما آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟

این پرسشی است که بسیاری از دانشمندان درباره‌ی آن تأمل کرده‌اند، به‌خصوص با توجه به این مسئله که در طول قرن بیستم، متوسط نمره آزمون‌های بهره هوشی (IQ) در سراسر جهان افزایش قابل‌ توجهی داشته است. این افزایش حدود سه نمره بهره هوشی در هر دهه بوده است؛ یعنی ما اکنون عملا در جهانی زندگی می‌کنیم که بیش از هر زمان دیگری نابغه دارد. این افزایش در نمره بهره هوشی و روند ظاهری افزایش هوش در طول زمان «اثر فلین» نام دارد.

بهبود بهداشت و تغذیه، آموزش و شرایط کار بهتر در کنار دسترسی اخیر به فناوری، همه در افزایش بهره هوشی نقش داشته‌اند. برای مثال، در قرن نوزدهم، صنعتی‌ شدن شهرهای پرازدحام با پیامدهای بهداشت ضعیف و مرگ زودهنگام ایجاد کرد؛ اما بهبود در زمینه مسکن، سلامتی و بهداشت و پرورش فرزندان با دسترسی بیشتر به آموزش رایگان و پیشرفت تدریجی از مشاغل یدی به مشاغلی که به نیروی ذهنی نیاز داشت، موجب شد بسیاری از مردم زندگی سالم‌تری داشته باشند و برای مدت بیشتری زندگی کنند.

نتیجه‌ی پژوهش‌ها حتی نشان می‌دهد افراد باهوش‌تر اغلب بیشتر عمر می‌کنند. پژوهش‌های انجام‌شده در کشورهایی که رشد پس از صنعتی شدن در آن‌ها اتفاق نیفتاده است، همچنین از این ایده حمایت می‌کند که بهبود دسترسی به آموزش، مسکن و تغذیه عوامل اصلی در افزایش بهره هوشی هستند. برای مثال، مطالعه‌ای از کشورهای آفریقای سیاه نشان داد اثر فلین هنوز در آنجا رخ نداده است. به‌عبارت‌ دیگر، نتایج آزمون‌های بهره هوشی افزایش قابل‌ توجهی نداشته است، زیرا شرایط زندگی برای مردم بسیاری بهبودی چشمگیری نداشته است.

اما این تمام ماجرا نیست؛ زیرا طی ۳۰ سال گذشته، گزارش‌هایی از کاهش عملکرد در آزمون‌های بهره هوشی در برخی کشورها وجود داشته است. بر این اساس، منصفانه است که تصور کنیم انسان‌ها در غرب به اوج هوش رسیده‌اند؟

آزمون‌های بهره هوشی یا IQ معیاری از استدلال و توانایی استفاده سریع از اطلاعات و منطق هستند. این آزمون‌ها حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت را با استفاده از معماها و آزمودن توانایی فرد در به خاطر آوردن اطلاعات ارزیابی می‌کنند. نتایج آزمون‌های IQ برای مدتی رو به افزایش بوده؛ اما برخی پژوهش‌ها حاکی از وارونگی اثر فلین است که نشان می‌دهد این روند صعودی ممکن است در حال کند شدن باشد.
به‌عنوان مثال، مطالعه‌ای نروژی نشان داد مردان متولد قبل از سال ۱۹۷۵، اثر فلین مثبت مورد انتظار سه نمره به ازای هر دهه متوالی را نشان می‌دادند؛ اما برای متولدین پس از سال ۱۹۷۵، کاهش پیوسته‌ای در بهره هوشی وجود داشت. این مقدار معادل تفاوت ۷ نمره‌ای بین نسل‌ها می‌شود، یعنی میانگین بهره هوشی حدود ۰٫۲ نمره در سال کاهش پیدا کرده است. سایر مطالعات انجام‌شده بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ در بریتانیا، سوئد و فرانسه نتایج مشابهی نشان داده‌اند.

توضیح این نتایج دشوار است؛ اما پیشنهاد شده که شاید با تغییر در نحوه‌ی آموزش کودکان در مدارس مرتبط باشد. در این دوران تغییرات عمده‌ای از روش‌های آموزش گذشته ازجمله خواندن ادبیات جدی و یادگیری طوطی‌وار (روش به خاطر سپردن مبتنی بر تکرار) به رویکرد علمی جمعی‌تری برای حل مسئله صورت گرفته است که اکنون در غرب به بیشتر کودکان آموزش داده می‌شود.

روش‌های آموزشی دانش‌آموز-محور کنونی با مهارت‌های بین فردی و کار گروهی همراه‌با تشویق دانش‌آموزان برای درک بینش عاطفی دیگران همراه است. تأثیر کلی این روش ممکن است تشویق کار هوشمندانه‌تر و مؤثرتر باشد؛ اما تأکید کمتری روی مهارت‌های فردی موردنیاز در آزمون‌های بهره هوشی دارد. در نتیجه از این‌ نظر، شاید دیگر در زمینه‌ی آزمون‌های بهره هوشی خوب نباشیم.

پیشنهاد شده است که کاهش استانداردهای تغذیه‌ای نیز می‌تواند نقش داشته باشد. برای مثال، در بریتانیا، بسیاری از مردم به‌راحتی نمی‌توانند توصیه‌های تغذیه‌ای مناسب را رعایت کنند. مهاجرت افرادی که در شرایط فقر بیشتر رشد کرده‌اند، همراه‌با تمایل کمتر افراد باهوش‌تر برای داشتن فرزندان کمتر نیز به‌عنوان تئوری‌های ممکن دیگر پیشنهاد شده است.

یکی از موضوعات مهم این است که طی ۵۰ سال گذشته، سؤالاتی در مورد مناسب بودن آزمون‌های بهره هوشی مطرح شده و آن‌ها را برای برخی از اقشار جامعه دارای سوگیری، غیر منصفانه و نامناسب توصیف کرده است. درواقع، در سال‌های اخیر استفاده از آزمون‌های بهره هوشی برای انتخاب مدرسه و شغل کم شده است. این احتمال وجود دارد که کاهش استفاده از نتایج این آزمون‌ها، همراه‌با کاهش در آموزش برای مهارت در چنین آزمون‌هایی به کاهش عملکرد در آزمون‌ها منجر شده باشد.

بنابراین پاسخ به این سؤال که آیا انسان‌ها باهوش‌تر می‌شوند، آسان نیست؛ اما نکته‌ی مسلم این است که نمرات پایین‌تر بهره هوشی لزوما نشانه‌ی کم‌هوش‌تر بودن انسان نیست. از این نظر، دلایل بالقوه کاهش بهره هوشی را باید در شرایط جدید بررسی کرد که در آن دیدگاه رایج در مورد آزمون‌های بهره هوشی تغییر کرده است.

همچنین مهم است در مورد آنچه واقعا آزمون‌های بهره هوشی اندازه‌گیری می‌کنند (و آنچه اندازه‌گیری نمی‌کنند)، فکر کنیم و این موضوع را نیز در نظر بگیریم که وقتی درباره هوش صحبت می‌کنیم، منظور ما چیست. برای مثال، آزمون‌های بهره هوشی در اندازه‌گیری مواردی مانند شخصیت، خلاقیت یا هوش هیجانی و اجتماعی و حتی خرد عملکرد خوبی ندارند. این‌ها ویژگی‌هایی هستند که برای بسیاری از ما ممکن است نسبت به نتایج بالای آزمون بهره هوشی ارزش بالاتری داشته باشند.