من قبلا در یادداشتی در همین ستون به معرفی فیلم «کما» محصول سال 2020 کشور روسیه و به کارگردانی «نیکیتا آرگونوف» پرداخته بودم. چندی پیش فرصتی پیش آمد که دوباره فیلم را ببینم. در این بازنگری، نکاتی به نظرم آمد که به بحث‌های ما مربوط بوده و می‌تواند نکات جدیدی را درمورد نقش سینما در بهبود علم به ما یادآور شود.

این فیلم درمورد کماست و یکی از نکات مهم فیلم این است که کما دقیقا معنایی پزشکی در آن دارد. کما مقوله‌ای است که پزشکان به‌ صورت مکرر با آن در بیماران بدحال مواجه می‌شوند. علت‌های مختلفی می‌توانند در ایجاد کما مؤثر باشند. تصادفات، اختلالات کلیوی، کبدی، سکته مغزی، مصرف بیش از اندازه بعضی از داروها و ده‌ها موضوع دیگر می‌تواند علت زمینه‌ای کما در این بیماران باشد. فیلم از آنجا که علمی‌-تخیلی است، در ضمن وفاداری به این مفاهیم پزشکی سعی می‌کند دنیای جدید را در عمق کما خلق کند.
فیلم با صحنه‌ای غافلگیرکننده آغاز می‌شود. قهرمان فیلم (ویکتور) درون یک بنای مجلل به خواب رفته است. وقتی بیدار می‌شود با صحنه‌ای غیرعادی مواجه می‌شود. اشیای اطراف او اگرچه بسیار زیبا هستند؛ اما دچار اضمحلال می‌شوند. ستون‌ها فرومی‌ریزند. عکس‌ها بی‌هویت می‌شوند. انگار در جهانی از خواب بیدار شده که همه چیز رو به نابودی است؛ اما فقط این نابودی نیست که او را می‌ترساند. هیولاهایی سیاه نیز قصد جان او را دارند. او هراسان از این ساختمان بیرون می‌آید و در اینجاست که یک عده سرباز او را از این محیط خطرناک دور می‌کنند. او نمی‌داند که کجا است و چه اتفاقی دارد می‌افتد؛ اما کم‌کم حقایق برای او آشکار می‌شود. او متوجه می‌شود که در کما است و اینجا فضایی است که از اتصال ذهن‌هایی تشکیل شده که همه در کما هستند. و آنچه این فضا را به‌ وجود می‌آورد، خاطرات آنهاست. فضا و جهانی که البته قوانین خاص خود را دارد؛ اما در‌عین‌حال خطر بزرگی هرکس را که در این جهان زندگی کند، تهدید می‌کند و آن‌هم همان موجودات غول‌پیکر سیاهی هستند که «ریپر» نام داشته و به دنبال از‌بین‌بردن انسان‌ها هستند. کمی بعد متوجه می‌شویم این «ریپر»ها درواقع انسان‌هایی هستند که دچار مرگ مغزی شده؛ اما هنوز از دستگاه رسپیراتور جدا نشده‌اند. انگار آنها در این جهان عمیق کما می‌خواهند همه را با خود به سوی تباهی ببرند. «یان» که به‌نوعی رهبر این سربازهاست، می‌گوید که جزیره‌ای وجود دارد که در آنجا از هیچ «ریپر»ی خبری نیست. «یان» معتقد است که «ویکتور» که از این پس او را معمار می‌نامد، می‌تواند همانند یک منجی آنها را به آن جزیره ببرد؛ اما «ویکتور» هیچ‌گونه توانایی‌ای از خود نشان نمی‌دهد و این موضوع همه را ناامید کرده است. تا اینکه در یک حادثه و زمانی که او عمیقا تحت فشار قرار می‌گیرد، توانایی بزرگ خود را مشخص می‌کند. او می‌تواند سازه‌ای را که تخیل می‌کند، در آنی بسازد. همه متوجه می‌شوند که آن جزیره از قبل وجود نداشته؛ بلکه باید توسط «ویکتور» ساخته شود. پس راه می‌افتند تا به جایی که برای ساخت این جزیره مناسب است، برسند؛ اما پس از وقوع حوادثی ناگهان «ویکتور» خود را در فضایی دیگر می‌یابد و متوجه می‌شود که به هوش آمده است. اینجاست که متوجه اصل داستان می‌شود. «ویکتور» اسیر یک گروه دانشمند افراطی شده که تحت لوای یک فرقه مذهبی، مخفیانه یک‌سری کارهای تحقیقاتی بر روی انسان‌ها انجام می‌دهند. همان شخصیتی که در کما نام «یان» را دارد، رهبر و مغز متفکر گروه است. او در طی تحقیقات خود متوجه دنیایی بسیار پیچیده در عمق هوشیاری افراد شده است و اکنون سعی می‌کند تا در این دنیای بسیار عمیق، جهانی عاری از خطر بسازد. انسان‌هایی که در زندگی واقعی خود به جایی نرسیده‌اند می‌توانند در این دنیای کما توانایی‌های مهمی را در خود کشف کنند. انگار این دنیای عمیق کما بر‌عکس دنیای واقعی بوده و دریچه خروج از این دنیای کماوار نیز دیدن رؤیاست. همان‌طور که در حالت عادی با دیدن رؤیا به جهان خیال می‌رویم، در دنیای کما هم اگر وارد رؤیاهای خود شویم، می‌توانیم به زندگی واقعی بازگردیم.
همان‌طور که گفته شد، فیلم «کما» به‌عنوان یک فیلم علمی‌-تخیلی سعی کرده به مفاهیم علمی وفادار باشد؛ اما در عین وفاداری در پی ایجاد جهان جدیدی است که کمتر به آن فکر شده است. آیا ممکن است در شرایط کمتر درک‌شده‌ای همانند کما جهانی دیگر از اتصالات فکری وجود داشته باشد که به ما در درمان بیماران یاری برساند؟ جهانی که فیلم ترسیم می‌کند گرچه شباهت بسیاری به عالم رؤیا دارد؛ اما اصلا رؤیا نیست. موضوعی متفاوت از آن است. ما درمورد مکانیسم‌های ایجادکننده رؤیا اطلاعات خوبی داریم و می‌دانیم که آنها از عوامل ایجادکننده کما متفاوت هستند. از‌این‌رو فکر می‌کنیم کسی که در کما است، رؤیا نمی‌بیند. فیلم هم سعی کرده ضمن وفاداری به این نکته بیان کند که کل این جهان جدید کمایی نیز متأثر از سیستم پردازشی مغز ماست. عملکردهایی که با وجود رفتن بیمار به کما کماکان باقی مانده‌اند. از‌این‌رو در فیلم نیز کل فضای کما تحت تأثیر ساختار مغز است؛ به‌‌طوری‌که بدون آنکه در فیلم به آن اشاره شود، می‌توان نورون‌های بسیار عظیمی را دید که این فضای عجیب را در بر گرفته‌اند. انگار همه این جهان پیچیده درون نورون‌های مغز ما با اتصالات انبوهی از نورون‌های به‌هم‌پیوسته اتفاق می‌افتد. در ضمن اینکه بین کما و مرگ مغزی تفاوت گذاشته شده و افرادی که دچار هریک شده‌اند، ویژگی و کارکرد متفاوتی در این جهان دارند، باز از نکات درخور‌توجه است. اگر فرد دچار مرگ مغزی شود؛ یعنی آن عملکردهای باقی‌مانده را نداشته باشد، در آن صورت این جهان کمایی نیز وجود نخواهد داشت. پس ما با جهانی متافیزیکی در عمق کما روبه‌رو نیستیم؛ اما این موضوع چه کمکی به ما در درمان بیماران می‌کند؟ اگر آن‌گونه که درک سینمایی به تصویر کشیده است، هنوز در کما، پردازش‌هایی در مغز وجود داشه باشد که ساختارمند بوده و توانایی ایجاد روابطی سازمانی در مغز داشته باشند، شاید بتوان از آنها برای درمان کما نیز استفاده کرد. تحریک و تقویت این روابط نورونی راه‌حلی پیشنهادی برای این موضوع است که در این فیلم خود را به‌ صورت رؤیا‌دیدن در جهان کمایی نشان می‌دهد.

عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب