بیگ بنگ/ در سال ۱۹۷۱، “استیون هاوکینگ” قضیه مساحت سیاهچاله را پیشنهاد کرد تا بینشی بنیادی دربارۀ مکانیک سیاهچاله مطرح کند. این قضیه پیش‌بینی می‌کند که کل مساحت افق رویداد یک سیاهچاله هرگز نباید کاهش پیدا کند. این بیانیه موازی با قانون دوم ترمودینامیک بود که بیان می‌کند آنتروپی یا درجه اختلال درون یک شی نیز نباید هرگز کاهش پیدا کند.

هاوکینگ در نهایت در سال ۱۹۷۴ مجذور این دو ایده را گرفت و نشان داد که اگر اثرات کوانتومی سیاهچاله‌ها را در نظر بگیریم، سیاهچاله‌ها می‌توانند آنتروپی داشته باشند و در مقیاس‌های زمانی بسیار طولانی، تابش داشته باشند که به «تابش هاوکینگ» معروف شد.

هاوکینگ و دیگران از آن زمان تاکنون نشان دادند که قضیه مساحت به طور ریاضیاتی کار می‌کند، اما به هیچ وجه نمی‌توان آن را تا زمان اولین کشف “امواج گرانشی” در طبیعت بررسی کرد. “هاوکینگ” با شنیدن نتیجه فوراً با یکی از موسسان لایگو به نام پروفسور “کیپ تورن” تماس گرفت. سوال او این بود: آیا این کشف می‌تواند قضیه‌ی مساحت سیاهچاله را تأیید کند؟

بتازگی فیزیکدانان سیگنال ادغام دو سیاهچاله‌ را قبل و بعد از برخورد کیهانی تحلیل کردند و دریافتند که در واقع کل مساحت افق رویداد سیاهچاله پس از ادغام کاهش پیدا نکرده، نتیجه‌ای که با ۹۵ درصد اطمینان نظریه هاوکینگ را تایید می‌کند. این یافته‌ها اولین تأیید مشاهداتی مستقیم قضیه مساحت هاوکینگ در خصوص سیاهچاله‌ها است که از لحاظ ریاضیاتی اثبات شده بود، اما تاکنون در طبیعت مشاهده نشده بود…